خدایا...گاهی ان قدر از تو دور میشویم که هدف هایمان را گم میکنیم ..نمیدانیم چه میخواهیم...فقط بهانه میگیریم ....خودمان را با چیز های الکی سر گرم میکنیم....با دنیا و متعلقاتش....نماز هم که میخوانیم تمام گرفتاری های روزمره ی ما یادمان می اید....ان قدر غرق شده ایم که حتی گاهی وقت ها یادمان میرود یکی ان بالا منتظر است که به اغوشش برویم.... ان قدر غرق شده ایم که فراموش کرده ایم امام غریبی داریم به نام امام زمان که برای گناه هایمان اشک میریزد و دائم برایمان دعا میکند...ان قدر خدارا فراموش کرده ایم که دیگر قران هم نمیخوانیم...حتی روزی یک ایه...حتی معنی اش را هم هم....ان قدر که دائم گلایه میکنیم و حس ادم های افسرده را به خودمان میگیریم....ما ادم ها یادمان رفته یکی ان بالاها نه همینجا در درون قلبمان فقط میتواند به ما ارامش میدهد...بیاید رو در بایستی را بگذاریم کنار....ما ادم ها تنبل شده ایم...ان قدر که توفیق را هم از دست داده ایم...ما ادم ها تنبل شده ایم شب ها که میخوابیم زورمان می اید زود تر بیدار شویم و نماز شب بخوانیم و در محضر پرودگارامان احساس تنهایی بکنیم و به اغوشش پناه ببریم...دلمان برایش تنگ نشده است...فقط ادعا میکنیم....تنبلیمان میشود بعد نماز صبح دعای عهد بخوانیم برای عهد با امام غریبمان...تنبلیمان میشود روزی یک ایه قران بخوانیم...تنبلیمان میشود برویم حرم و در محضر امام رئوفمان....تنبلیمان میشود کتاب بخوانیم.. تنبلیمان میشود نمازمان را با ارامش بخوانیم...تنبلیمان میشود به پدر ومادر مان خدمت کنیم....تنبلیمان میشود به مردم خدمت کنیم...تنبلیمان میشود2شنبه ها عاشورا بخوانیم و5شنبه ها کمیل مولا علی که با روح وروان بازی میکند...یک شنبه ها ال یاسین بخوانیم....تنبلیمان میشود ...ان وقت میگوییم ما توفیق نداریم ....توفیق در جهت همت به وجود می اید ....نکه توفیقی در کار نباشد چرا هست ولی گاهی اوقات خودمان نمیخواهیم بهمان توفیق بدهند...ما ادم ها تنبلیمان نمیشود ودلمان نمیسوزد که وقتمان پای اینستاگرام وتلگرام برود و ....هزاران چیز دیگر...ولی وقتی نوبت خدا میشود هزار تا بهانه می اوریم که این طوز و این طور....
+دعا کنید چیزی را که شروع کرده ام به پایان برسانم...تمام که شد میگم
- ۹۴/۰۹/۱۳
الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند خواجه عبدالله انصاری