وقتی گرفتمش ی دخترکوچولو بود اما الان دیگه برا خودش خانومی شده...
در ضمن اینکه خیلی هم شیطون شده،علف هرزه در اورده بود به چه بلندی و مجبور شدم نیم ساعت با قیچی جان بیفتم به جانش..برای اینکه بهش برنخورد براش موسیقی بی کلام هم گذاشته بودم...قشنگ برگ هایش راهم تمیز کردم ...
ولی خوب دخترکم خیلی مهربان هم هست اخه هروقت میخواهم یک ساقه اش را قلمه بزنم بدهم به یکی هیچی نمی گوید از بقیه ی خواهرهایش دست ودلباز تر است...
برچسپ:خانوم قاشقی
- ۹۴/۱۲/۱۵