دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

به نام نامی حسین(علیه السلام)

یک وقت هایی دلم میخواهد بروم درست روبروی پنجره ی فولاد ، ساعت ها بایستم و زار بزنم و ضجه بزنم و فقط بگویم آقا از این همه کرم و بخششت اسمت را می خواهم،رضا میخواهم ، آقا رضایی شدن را می خواهم، این که از بین تمام اهل بیت فقط و فقط به شما لقب رضا را دادن، یعنی تمام وجودتان ذره ذره اش،شکر گذاری می کند و اگر ذره ای از رضایتان را در وجود کسی بریزید، بار دنیا و آخرتش را بسته است!

  • ۹۵/۰۴/۳۰
  • یک دختر شیعه