به نظر من آدما ی نقطه ای دارن به اسم قله ی صبر⚫
یا قله تحمل...
ادما تمام سعیشونو می کنند که به اون نقطه قله نزدیک نشند....چون اگه بشند و میشه اون چیزی که باید نشه ...
گاهی وقتا شرایط ی جوری میشه که انقد سخت میشه شرایط که هرچی هم بخواد ادم به اون قله هه نرسه نمی تونه...
یعنی هرچی دست و پا میزنه و هی لبخند میزنه و هی صبر می کنه و هی خودشو می خوره که به اون نقطه نزدیک نشه...نمیشه...
چون اگه بشه...
قله هه منفجر میشه...
و آتش فشان...
و قله منهدم میشه...
وقتی قله منهدم بشه...
دیگه فرسوده میشه...
دیگه چشماش نمی خنده...
دیگه حتی اگه تظاهر کنه به خندیدن دیگه قلبش نمی خنده...
حتی اگه گریه هم بکنه گریه هاش بی حس میشه...
دیگه هیچ کسی رو نیست دوست داشته باشه...
دیگه از دیدن بچه های کوچیک دلش غنج نمیره..
دیگه کتاب خوندن هم براش لذتی نداره
دیگه کسی براش مهم نیس...
میشه درست عین ی ربات...
تا وقتی که دوباره قلش شکل بگیره و از نو ساخته بشه...
که شاید این قله هه دیگه هیچ وقت شکل نگیره و اگرم بگیره انقد طول بکشه که دیگه به دردش نخوره...
دارم به این فکر می کنم همین روزاست که قله ی صبرم یهو منفجر بشه و منم خاموش بشم...
با این فشار هایی که خدا داره همه طرفه بهم وارد می کنه...که از هر طرفم بخوامم خاموشش کنم و نزارم منفجر شه .. ولی نمیشه...
یعنی روح قله م دیگه کشش نداره...
شده تا حالا حس کنید قلتون داره منفجر میشه؟...
- ۹۵/۰۸/۰۱