دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

اینکه کم تر می نویسم ...به خاطر اینه که فعلا به دفتر خاطرات روزمره ام بسنده می کنم...

اینکه مطالبمو رمز دار می کنم به خاطر اینه که دوست ندارم وبلاگم خیلی فاز غم بگیره...

تا الان اگه می گفتم رسیدن به خدا توی دو تا کلمه خلاصه میشه مما تحبون ...دادن مما تحبون...

الان می فهمم چرا  مما تحبون دادن ادمو به خدا نزدیک می کنه به خاطر  له شدن استخونا ...پیر شدن...غم داشتن چشما...معده درد گرفتن های مسمتمر ... بی خوابی های خسته گی اور...حتی ...مردن..

...

میشه اون گوشه های دلتون برای منم دعا کنید؟...



  • ۹۵/۰۹/۲۲
  • یک دختر شیعه