دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

گاهی وقت ها شهدا شهید می شوند...

یعنی چه؟..

یعنی شهیدِشهید ...نه شهید ها ...شهیدِشهید...

 مثل سوختن که خود اجر شهید شدن را دارد دیگر ...چه برسد به این که برای نجات جان مردم باشد...که دیگر هیج...

چه قدر خیابان های تهران لعنتی را غم گرفته است...

چه قدر جمهوری غم انگیز شده است...

چه تهرانی بود این تهران...


  • ۹۵/۱۱/۰۳
  • یک دختر شیعه