دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

شنیده اید می گویند، اگر خیلی مضطر شده اید، اگر خیلی درمانده شده اید، دو رکعت نماز توسل به حضرت زینب بخوانید...

حتنا می دانید که چرا دیگر...حتمامی دانید که برای این که آن قدر بی بی مضطر شده اند...آن قدر مصیبت کشیده اند، که شده اند ام المصائب.... و کمک می کنند برای مصیبت های خیلی سنگین...

...

این پنج شنبه از آن پنج شنبه هایی بود که از صبحش که از خواب بیدار میشدی دلت نا خواسته گرفته بود، چشم هایت بی بهانه دنبال گریه بودند....

از این پنج شنبه های سخت...

احساسم بر این است که آقا خیلی نسبت به عمه یشان زینب(س)حساس هستند...

خودشان در تشرفاتشان فرمودند که به شیعیان ما بگویید، که خدا را به حق عمه ام زنیب قسم دهید که فرج مارا نزدیک گرداند...

...

گاهی وقت ها هم باید گفت خدایا ما صبر بی بی زنیب را نداریم،  دل های مان آن قدر وسیع نیست، ما تحمل مضطر شدن  بیشتر از این را نداریم، ظهور آقای غریبمان را برسان...

تحمل غرق شدن در این فتنه های آخرالزمان را نداریم...

.....

گاهی هم باید گفت...

خدایا به حق زینب عجل لولیک الفرج...


  • ۹۶/۰۱/۲۴
  • یک دختر شیعه