دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

القلب حرم الله...

یعنی چه؟...

بعنی این که دل حرم الهی ست... نه غیر الهی... یعنی این که اگر قلب حرم حضرت رب شد... غیر ها زیر سوال می روند ...

یا ام این که همه ی غیر ها  می شود برای حضرت رب ....

یعنی خستگی ناپذیری...یعنی غرق شدن...یعنی وقف شدن...

یعنی کم خوابیدن،از پا افتادن ولی خسته نشدن...و دوباره از نو بلند شدن...

من شک ندارم....وقتی که قلب حرم الهی شد.... وقتی که دل آدمیزاد متصل به خودش شد ...  دگرگونی رخ می دهد...

بعد می بینی طرف یک بار باهاش صحبت کرده است... بعد بهش می گویند ببخشین شما چه قدر به دلم نشستین... نمی دونم چرا ها ولی وقتی کنارتونم ارومم....وقتی ازش دور می شود دلش می گیرد...

نمی داند .... برای این که این آدم، دلش وصل است... آن قدر وصل ....که روحش به حضرت رب وصل شده است... بعد بوی خدا می دهد... آن قدر که عین حضرت رب آرامش می دهد....

دیگران تشنه ی محبتش می شوند....

 ....

بعد بقیه که می بینندش می گویند خوش به سعادتش .... خوش به حالش ...

نمی دانند که همین خوش به سعادت هایی که نثارش می کنند ...در پی ش چه بی خوابی های نصفه شبانه ای بوده...چه خدمت های به خلق بوده...چه مکارمی بوده... چه بدی های که با خوبی پاسخ داده شده...چه تمرین ها...چه چله ها بوده... طرف پیر شده ...چه از خودگذشتگی هایی بوده...چه کار هایی که می توانسته انجام بدهد و نداده است....چه صبر هایی..

 ...


....



  • ۹۶/۰۳/۱۱
  • یک دختر شیعه