دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

چرا بعضی غروب ها ان قدر سخت می شود...بعضی لحظه ها...بعضی شب ها...

به همه ی اهل ببت عشق می ورزم ولی نمی دانم چرا... نسبت به مولا علی(ع) تعصب دارم...اصلا ...علی...علی...

فکر می کنم مصیبت امشب بزرگی ش درست عین بزرگی شب عاشوراست.... 

همش با خودم فکر می کنم، ما که انقدر حالمان بد است...داریم دغ می کنیم... قلب هایمان سنگین است...ما که فقط یک چیزی خواندیم...یک چیزی شنیدیم...

پس آقا که همه را دیدند ....

همه ی لحظه های شهادت...

همه ی ظلم هایی که به یک عده فقط و فقط  به خاطر حب مولا علی(ع)روا داشتند...

 قلب مبارکشان این روز ها چطور است...

آجرک الله یا صاحب الزمان...

....

  • ۹۶/۰۳/۲۵
  • یک دختر شیعه