دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

کی فکرش را می‌کرد این  کوچولوهای دوست داشتنی مایه ی دق می‌شوند..کی فکرش را می‌کرد گریه ی‌شان ادم را تا این حد بی‌رمق کند....

می‌گویند بعضی شب ها احتیاج به ذکر مصیبت و روضه‌خوانی نیست...

بعضی شب‌ها لازم نیست واقعه را ریز به ریز بیان کرد..

همین که یک کلمه بگویی خودش روضه‌ست..خودش مقتل است...خودش لهوف است...مکشوف‌است...پرده خوانی‌ست...

همین یک کلمه ... ع‌ل‌ی ا‌ص‌غ‌ر

برچسب: امیری حسین و نعم الامیر

 

  • ۹۶/۰۷/۰۶
  • یک دختر شیعه

امیری حسین و نعم الامیر