دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

می‌گویند...روضه ی حضرت عباس(ع) که می‌خوانید...آهسته بخوانید...با احتیاط بخوانید...روضه را خیلی بازش‌نکنید...

می‌گویند... صاحب عزا خودشان فرموده‌اند...من جایی که اسم عمو و عمه ام برده شود..به آن جا نظر دارم...

برای همین می‌گویند...روضه را خیلی شرح‌ش ندهید...

روضه ی عباس کمر را خم کرده است...الان انکسر ظهری...

مراقب قلب‌ش باشید...خودشان در ناحیه ی مقدسه فرموده‌اند...سلام من قلبه بمصابک مقروح...

بمیرم برایت صاحب الزمان.. قلب شما این روز ها جریحه دار است...شاید اگر ما برایتان مثل عباس باادب، باوفا می‌شدیم، مثل عباس'علیه السلام'اشد حبا مان شما می‌شدین ..این جمعه شما تشریف می‌اورید..و انتقام این طالب بدم المقتول بکربلاهای ندبه های ما را می‌گرفتید...و کمی قلب‌تان تسکین میافت...و قلب مادرتان...

کاش عباس‌ت می‌شدیم...

کاش این ایام روزی هزار مرتبه برایت می‌مردیم و زنده می‌شدیم... 

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین... 

برچسب: امیری حسین و نعم الامیر



  • ۹۶/۰۷/۰۸
  • یک دختر شیعه

امیری حسین و نعم الامیر