دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

از شب اول تا دهم... سوختیم.... برای همین یک شب...و امشب...
امشب...که باید همه چیز را می‌نوشتیم...
دیگر توانی نمانده که بنویسیم...دیگر جانی نمانده...
فقط این‌که علامه امینی می‌فرمایند...عاشورا برای سلامتی اقا صدقه کنار بگذارید...
یاثارالله...


  • ۹۶/۰۷/۰۹
  • یک دختر شیعه

امیری حسین و نعم الامیر