این روز ها زیاد شرمنده میشوم...
مثلا ته قلبم احساس دلتنگی برای برادرم میکند...
مثلا برای فلان کار میخواهم ازش کمک بگیرم... بعد یادم میاید عه برادرم نیست که...
این روز ها زیاد شرمنده میشوم...
مثلا یک خواهری...شش دانگ قلبش متعلق به برادرش بوده است و اکنون...
مثلا یک خواهری دارد به جایی نزدیک میشود که مرور خاطرات برایش میشود...
این روز ها زیاد شرمنده میشوم....
که از غمش دغ نکردم...
که خوب برایش عزاداری و نوکری نکردم...
که خوب حقش را ادا نکردم...
که از مصیبت سنگینشنمردم...
این روز ها زیاد شرمنده میشوم...
که پاهایم تاول نزده است... که ...
این روز ها زیاد شرمنده میشوم..
که نتوانستم با باز مانده ی این مصیبت خوب عزاداریکنم...
این روز ها ...
زیاد شرمنده ام...شرمنده...شرمنده...
- ۹۶/۰۸/۱۴