دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

خدایا، هرچه را دوست داشتم، از من گرفتی، به هرچه دل بستم، دلم را شکستی. به هر چیزی که عشق ورزیدم، آن را زائل کردی‌. هر کجا که قلبم آرامش یافت، تو مضطرب و مشوشش نمودی. هر وقت که دلم به جایی استقرار یافت، تو آواره‌‌ام کردی. هر زمان به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور نمودی...تا به چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم و به جای تو محبوبی و معشوقی نگیرم و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم، فقط تو را بخواهم تو را بخوانم، تو را بجویم، و تو را پرستش کنم...

کتاب نیایش ها ، شهید چمران...


  • ۹۶/۰۹/۱۸
  • یک دختر شیعه