دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

تمام مولود های عالم یک طرف...این مولود یک طرف...فرق‌ش در همین است که این مولود بی پر وبال ها را می‌خرد...بی پر و بال ها را انتخاب می‌کند....بنجل ها را می‌خرد...

مثلا مولا علی(ع) که اول عشق عالم است...همه نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند با حضرت‌ش بس که مقام‌شان بزرگ است و با عظمت...

اما ارباب...فرق‌ش همین است...فرقی نمی کند...با سواد باشی یا بی‌سواد...

بی دین و ایمون باشی یا با دین و ایمون...خسته و درمانده باشی...یا نباشی...

فرق‌ش در همین است که روز تولدش دلت  تهِ ته‌ش احساس شادی نمی‌کند...باز هم یک بغضی در گلویت می‌ماند...

فرق‌ش همین است...که این مولود پای قنداقه اش اشک بوده است...

فرق‌ش همین است که شب جمعه ، شب زیارتی ارباب باشد...شب تولد ارباب باشد...دوران سخت غیبت فرزند ش باشد... ساعت۰۰:۰۰و باید دل هی به خودش بپیچد از تحمل این همه درد های ناگفته...

بیچاره دل...بیچاره دل‌‌....




  • ۹۷/۰۱/۳۱
  • یک دختر شیعه