این فسقل که چند روزی دوری اش را تحمل کردم شده است جزئی از وجود عمه جانش..
این فسقل، همین که چشمم به چشم هایش می افتد چشم هایم جان میگیرد...
این فسقل که اصلا فکرش را نمیکردم این چند روزی که برود مسافرت کمبودش را حس کنم فکر کنم شده است جزئی از وجود عمهاش...
این فسقل دوست داشتنی که همین الان رو پای عمه نشسته ... شده است یکی از امید های زندگی عمه مریمش
عمه شدن را دوست دارم...با همه ی فوش هایی که نثارشان میکنند...
پ ن :
اسما_سادات
گل_عمه
- ۹۷/۰۲/۱۸