چه جوری بگم؟...دیگه دست و دلم به نوشتن نمیره...بعد از فوت به قول مامان، نرگسی...مامان میگه نرگسی پرپر شد...میگه گل نرگس پرپر شد...بعد از فوت نرگسی، اونم نرگسیکه انقدر جوون بود...دست و دلم به نوشتن نمیره...مامان میگه...میگه...میگه...
جه جوری بگم؟...چه جوری بگم که قد عالم داره از این دنیا بدم میاد...که نمیخوام سر به تنش نباشه...چه جوری بگم که مقام رضا ...مقام تسلیم... آدما رو پیر میکنه....قشنگا...
از سر شبی دلم گرفته...از فردا شب قراره دیگه سفره ی مهمانی جمع بشه...قراره دیگه دعاهای ابوحمزه...افتتاح...قرآن خوندنا..شبای قدر...شبای مولا علی...جمع بشه...قراره ماهی که نفس نفساش ذکر خدا میگفت جمع بشه...واین اصلا خوب نیست...خوب نیست که یهو از بغل خدا پرت بشی...خوب نیست که دوباره برگردی به روزای عادی ...به زندگی عادی...کاش حداقل بلد بودم باهات خوب رابطه برقرار میکردم...تا این دل بی قرارم آروم بشه..خدا...
به قول دعای ابوحمزه.......سیدی سیدی سیدی...اخرج حب دنیا من قلبی...
...
من شک ندارم شب عید فطر هرکسی عیدیشو میگیره... کاش بلد بودم از خودت خودتو میخواستم...الحمدالذی یجیبنی حین انادیه...
- ۹۷/۰۳/۲۴