دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

قانونش این است که شما هر چه قدر بیشتر به صاحب عزا نزدیک تر باشید بیشتر برای این اقا می‌سوزید...

این است که امسال اگر بی تاب تر شده اید، کم تحمل تر شده اید، صبر تان کم تر شده برای این اقا ...این نشان می دهد که به صاحب عزا نزدیک تر شده اید

...

همین است که دیگر نمی توانید روضه های باز را گوش کنید...

همین است که فقط کافی است یک اشاره بشود ... شما از خود بی خود  شوید ...چه برسد به مکشوف و مقتل و ...

قانونش این است که اگر فقط ذره ای فقط ذره ای پرده ها کنار برود ... و ظرفیت کم باشد..ادمیزاد دق می‌کند...می‌میرد...

آخ چه میشود وسط روضه هایت یک روزی دق کنم حسین...نه توی تصادف و اتیش و بستر و بیمارستان...بعد برایت توی بستر مرگ مثل رسول ترک بخوانم اقام گلدی اقام گلدی...آخ حسین...آخ حسین...


  • ۹۷/۰۶/۲۱
  • یک دختر شیعه