دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

تا پارسآل که نرفته بودم سامرا، مرقد امام هادی (ع) ان قدر شهادتشان برایم سخت نبود..

نمی دانم چرا ...ولی امسال خیلی بیش تر از حد تصورم شهادتشان برایم سخت بود...

همین که فرصت خواندن یک جامعه کبیره در حرم مطهرشان را نداشتم...همین که ارزو به دل ماندم...

همین که شهادتشان مجبوری جامعه کبیره را به جای نشستن در حرم مطهرشان ، روی سجاده ات بنشینی  و بخوانی، یا ام حرم مطهر بروی  بخوانی خیلی سخت است...



  • ۹۶/۰۱/۱۳
  • یک دختر شیعه