از کرامات خواهر زاده... همین بس که...
مثلا ی تسبیح تربت دارم که کیپ دستمه... عادت دارم شبا قبل خواب دور دستم بندازم...گاهی هم برای بیرون رفتن...زیر استین م قایمش می کنم....
صبح ها هم که بیدار میشم...میگذرامش زیر بالشتم، بیشتر مواقع...
ازکرامات شان همین بس که رفتم، دیدم حضرت عشق مون جای تخت ایستادن و از زیر بالشت کشیدن ش... حالا نخور کی بخور... و این گونه بود تسبیح خاله جان را به گل تبدیل کرده بودند و نابود شده بود.......
از کرامات دیگشون...
این که هر موقع نماز می خونم دقیقااااا، این طرف و ان طرف فرش را ولش می کند و دو دستی می چسبد به سجاده ی خاله جان....و دقیقا روی سجاده باید بشیند...مورد داشتیم خاله جان نماز ش را نفهمیده چه خوانده....بس که از سر و کولش موقع نماز بالارفته...
- ۹۶/۰۴/۳۰