دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

خوب یادم است تاچند سال پیش که آقا محسن(حضرت برادر) در مجموعه فرهنگی شان فعالیت می کرد و با نوجوان ها سر و کله می زد، خیلی از مامان ها ی نوجوانان می امدند پیش مامانم که از مامانم تشکر کنند به خاطر زحمات حضرت برادر که خیلی رو مخ های بچه هایشان کار کرده است، اصلا مسیرشان را تغییر داده است...که شما چه جوری آقا محسن را تربیت کرده اید...و از این صحبت ها...
یادم است ، حضرت برادر شب ها گاهی اوقات تا نصفه شب بیدار می ماند و فقط و فقط کتاب می خواند...وقتی هم صدایش می زدیم آن قدر غرق بود،که اصلا متوجه نمی شد...بعضی سال ها هم می رفت نمایشگاه کتاب تهران و با یک چمدان پر از کتاب بر می گشت... آن قدر که عاشق طرز تفکرش شده بودم،هم من ...و هم مائده سادات...آن قدر ها که مائده می گفت من دوست دارم همسرم طرز تفکرش عین محسن باشه.! 
بماند که سال کنکورم بیچاره اش کردم ، از بس برایم تست های ریاضی را توضیح میداد و من نمیفهمیدم و دست آخری می زد روی پیشانی اش که کلا تست ریاضی نزن ! 
و هر سال مدرسه اش که یکی از بهترین مدرسه های مشهد برای رشته ی ریاضی بود ازش درخواست می کردند که بیاید برای بچه ها فیزیک درس بدهد!
اما این بار توسط شخص شخصیشان با کتاب های استاد صفایی حائری آشنا شدم... کتاب هایی که من را دیوانه کرد، قبل تر ها از استاد فقط نامه های بلوغشان را خوانده بودم، و چهار کتاب دیگرشان را نخوانده بودم...... کتاب هایی که خط به خطش پر از حرف است و ... و اصلا انگار دید من را عوض کرد... می گفت مریم اصلا همشون به کنار ((اخبات))یک چیز دیگست، وقتی خوندمش گفت چطور بود ؟
گفتم دقیقا حس آدم هایی را داشتم که توی فضا به سر می برند... حس ذره...حس معلق بودن... انگاری که پشتم خالی شده باشد...
گفت دقیقا ...قشنگ آدمو نا امید می کنه ...
حالا همه ی این ها به کنار... من دارم عمه می شوم...که اگر دختر باشد که ان شالله دختر باشد حنانه سادات خانم قراره بشند و اگر پسر اقا سید محمد حسن...حالا چرا محمد حسن به این خاطر که همسر برادرم نسل سیدیشان بر می گردد به امام حسن مجتبی(ع)و ارادت خاصی نسبت به حضرت دارند...
گل عمه ان شالله صحیح و سالم باشه قرار است مثل عمه ی جانانش دی ماهی  باشند....
کتاب های استاد به پیشنهاد حضرت برادر...


  • ۹۶/۰۳/۱۳
  • یک دختر شیعه

جا کتابی

نظرات (۱۱)

  • دخترِ انار :)
  • خدا حفظ کنه برادر رو برای شما و همسر و فرزندش
    مبارکت باشه :)
    پاسخ:
    ان شالله با دعاهای خیر شما: )))
    ممنون انارک قشنگ جان دلم: *

    عرض سلام

    خدا برادرتون رو براتون نگه دارند.. اگر میشد در مورد کتاب ها چند کلمه خلاصه می نوشتید که به چه موضوعی میپردازند، ممنون می شدیم..

    امیدوارم بتونم تهیه کنم کتابهارو..

    ان شاء الله که فرزند سالم و صالحی و سرباز امام زمان عج الله تعالی خداوند بهشون اعطاء کند..
    پاسخ:
     سلام
    ممنونم
    : )
    بله چشم ان شالله پست های جداکار راجع بهشون توضیح میدم.
    ان شالله عالین.
    خلاصه بخوام بگم می خواد مسیر سازندگی انسان رو  بهش نشون بده.
    خیلی ممنونم.دعا بفرمایید 
    ان شالله
    : )
    عه! قبول نیست من اینجا رو ندیدم و اون بالا رفتم و کامنت گذاشتم :(
    پاسخ:
    عه : )))
    آقا تخصیر خودمه از بس کامنتارو بستم؛ )

    ساداتم! 
    لطف میکنی شناسنامه ی کتاب اخبات رو در اختیارم بذاری؟
    پاسخ:
    حتما: )
    ان شالله تا چند روز دیگه ی بخش هاییشو پست می کنم: )
    : )
    به سلامتی :) عمه شدنتون رو تبریک میگم :)) 
    سعی میکنم این کتاب‌ها رو یا حداقل اخباتش رو بخونم. 
    پاسخ:
    سلامت باشین و از این صوبتا: )))خیلی خیلی ممنون: )

    ان شالله : )
  • اسمارتیز :)
  • منم تعریف کتابای استاد صفایی رو زیاد شنیدم... ولی به جز همون نامه‌های بلوغ چیز دیگه‌ای نخوندم ازشون... واقعیت اینه که نرفتم دنبالش:| ایموجی عرق شرم:| 

    آخی عمه خانوم میشین؟:))) بح بح(: حنانه^_^ عاشق این اسمم:)))) 
    مبارک باشه یه عاااالمه:))) شیرینی ما کو؟:)
    پاسخ:
    باز خوبه یکیشونو خوندی:D
    ان شالله نعیمه جان
    : ))))
    ممنون ی عالمههه نعیمه ی جان دل
    : ))
    آقا ما ه مبارکه: دی
    سلام :)
    تبریک میگم. 
    انشاالله که فرزند صالحی باشد و به عمه اش بره :))))
    خدا حفظ کنه برادر و فرزند برارد را :)

    من هیچکدام از این کتابها رو نخوندم. الان که مسئولیت و سازندگی دیدم یادم اومد اگر اشتباه نکنم پارسال ماه رمضان یه جایی یه حاج آقایی اینو بهم معرفی کرد یه کم دنبالش گشتم پیدا نکردم و بعدها یادم رفت :))

    ممنون به خاطر معرفی کتابها

    پاسخ:
    سلام
    منونم
    : ))
    ان شالله.دعا بفرمایید: )
     دیه چه سعادتی بالاتر از این که به عمه ش بره :D
    اتفاقا به نظر شخصی من مسئولیت و سازندگی حتی از اخبات هم قشنگ تره، فوق العادست به عبارتی
    : )
    خواهش می کنم
    : )
  • قاسم صفایی نژاد
  • ان شالله خدا حفظشون کنه هم برادرتون هم دخترشون رو
    کتاب‌های امام رو خوندید؟ آداب نماز و شرح حدیث جنود عقل و جهل. دقیقا وقتی می‌خونید حس می‌کنید تا حالا در زندگی هیچ کاری نکردید و هیچی یاد نگرفتید.
    پاسخ:
    خیلی ممنونم
    : ))
    البته هنو معلوم نی دختره یا پسر : )
    همچنین خداحفظ کنه دختر خانم شما رو
    آداب الصلاة امام فکر می کنم داشته باشیم ولی نخوندم، ان شالله می خونم این کتابارو
    ممنونم بابت معرفیتون
    : )
    مبارکه.خدا حفظش کنه.
    پاسخ:
    ممنون بانو جان
    : )))
    سلام

    تشکر بابت اینکه بخش هایی از کتاب اخبات رو نوشتید. امیدوارم بتونم تهیه کنم.

    خدانگهدار شما
    پاسخ:
    سلام خواهش می کنم
     ان شالله
    : )
  • مرادی هستم
  • وبلاگ رو که باز کردم، یاد این پست افتادم. مطمئناً آشنایی دیرهنگام من با صفایی، توفیق بزرگی بوده واسم. و خوشبختم که تا حالا سه تا از کتاب‌های توی تصویر رو خوندم و اخبات، همونی بود که نوشتید: حس معلق بودن. 
    پاسخ:
    بله واقعا اشنایی با ایشون توفیق بزرگی هستش...ان‌شالله عامل باشیم...
    دقیقا...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">