از صبح میخواهم بنویسم
ولی لال شدهام انگار
انگار یکی نخ و سوزن برداشته لب و زبانم را به هم دوخته است
من باید بنویسم
از سال ۹۶ ترم دو دانشگاه شهید مطهری
وقتی رقابت بین روحانی و آیت الله رئیسی تنگانگ بود، چه قدر جوانه ی امید در دل هایمان زنده شده بود،
آن روز تا ظهر کلاس داشتیم، خسته و کوفته یک ساعت استراحت کردیم در دانشگاه، بعد همگیمان با هم از دانشگاه تا میدان شهدا پیاده رفتیم.
پیاده رفتیم تا از کاندیدای محبوبمان حمایت کنیم، تا برویم دیداد آیت الله رئیسی!
ما جیغ کشیدیم تشویق کردیم،
انقدر شلوغ بود خیابان ها که حتی اتوبوس برای برگشت پیدا نمیکردیم، مطمعن بودیم پیروز میدانیم.
ولی فردا یکهو همه چیز عوض شد
روحانی شد منتخب مردم! بغض گلویمان را گرفته بود.
ما داشتیم خفه میشدیم.
ولی صبر کردیم!
چهار سال صبر کردیم بر ریاست روحانی!
روحانی ، بعد از ریاست جمهوریاش وقتی امید جریان اصلاح را نابود کرد، نصف طرفدارانش را از نظام زده کرد…
ما چهارسال دندان روی جگر گذاشتیم…
تا تمام شد سید.
نوبت رسیده بود به سید، سید مانده بود و ویرانی های دولت قبلی،
سید مانده بود و جنگ زدگی های دولت قبل،
سید مانده بود و خشمی که مردم از دولت پیدا کرده بودند،
ولی سید خندید، سید عصبانی نشد، سید بیاحترامی نکرد به کسی، در مناظرات به کسی توهین نکرد، کسی را حقیر نکرد،
خودش را داشت به آب و آتش میزد ولی چه کسی میدید؟
هیچکس، سید معالمهاش را با خدا کرده بود، سید استراحت نداشت، خودش را وقف مردم کرده بود،
بعضیها بهش میگفتند ساده، اما سید ساده نبود، سید زرنگ بود، اما حیله گر نبود چرا که او سر لوحه ی زندگیاش کسی بود به نام علیبن ابی طالب که فرمود
((به خدا،معاويه از من سياستمدارتر نيست،امّا معاويه حيلهگر و جنايتكار است اگر نيرنگ ناپسند نبود من زيركترين افراد بودم،ولى هر نيرنگى گناه،و هر گناهى نوعى كفر و انكار است))
ساده کسانی بودند که فکر میکردند سید ساده است.
ولی این سنت پرودگار است اگر قدر نعمتی را ادمیزاد نداند، نعمت از او گرفته میشود،
سید تنها رئیس جمهور محبوب قلب های ما بود، سیدی که همیشه پشت و پناه رهبری بود
در تمام دوران عمرم، هیچ وقت فکر نمیکردم برای رئیس جمهورم به پهنای صورت اشک بریزم و بروم پیش ولی نعمتم و طلب صبر کنم! کاش نماند در تاریخ این ننگ بر پیشانی هایمان که گروهی بر مرگ کسی که از جان برایشان مایه میگذاشت میخندیدند، بی تفاوت بودند!
کاش ما نشویم یزیدی هایی که بعد از شهادت ابی عبدالله هلهله میکردند…