دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

زن عمو زنگ میزند...

سلام عزیزم ...

سلام...

مامان خونست؟

نه

بابا چی؟

نه

کسی خونتون هست؟

نه

خودت تنهایی؟

بله

ای بابا ما که هرموقع زنگ زدیم خودت تنها بودی

راست می گوید ...

ولی ته دلم می گوید راست نمی گوید...ان الله معنا...

....



  • ۹۴/۱۲/۱۳
  • یک دختر شیعه