دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

خونه ی ما این طوری است که صبح یک بار، ساعت های ده اگر کسی خونه باشد یک بار، ظهر نزدیک های ناهار یک بار، دوباره بعد از ظهر بعد از خواب یک بار، ساعت های هفت یک بار، ساعت های نه یک بار، چایی دم می شود!

بس که خواهان دارد و عاشق.

حالا به این نتیجه رسیده ام ، اگر شیک ترین، سوسول ترین، خوش مزه ترین نوشیدنی دنیا را که بگذراند جلویم باز هیچ کدامشان به پای چایی نمی رسند.

بعد کلاس دانشگاه و خونه رسیدن هیچ خوردنی ای مثل چای نمی تواند بهم انرژی بدهد! بعد دوساعت درس خواندن حتی، کتاب خواندن، هرکار دیگری و ...

چرا انقدر چایی خوبه خوب؟...

: )

  • ۹۶/۰۱/۰۸
  • یک دختر شیعه