دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

حالا یک عده هم می آیند باحجاب برای خودشان حجاب درست می کنند...

بعد ترش، با چشم تحقیر به بی چادر ها نگاه می کنند... و خود برتر پنداری می بینند در خودشان... و هزار نوع قضاوت رنگارنگ...

بعد تر این که در ذهن شان چند تا فحش آبدار هم نصیبشان می کنند و به خیال خودشان کلید بهشت را خود خدا در دست های مبارک شان گذاشته است به خاطر همین یک کار...

و بعد بعد تر....به خودشان مغرور می شوند.... و بی چادری ها را گناه کار ترین آدم های روی زمین فرض می کنند....

یکی هم نیست به این ها بگوید...تصدقت گردم مراقب باش حجاب(ت) برایت حجاب نشود....

حالا بیا و درستش کن...

....


... به مناسبت روز عفاف که دیروز بود...خواستم بگویم... حجاب داشتن...چادر داشتن مسئولیت آور است...من شک ندارم... شک ندارم اگر ما چادری ها...نه فقط از بیرون بلکه از درون... رفتارمان هم شبیه حضرت مادر بود...آن موقع می توانستیم... اوج عشق مان به حضرت مادر را ثابت کنیم...

چادری بودن سینه ی وسیع می خواهد... محبت می خواهد...افتادگی می خواهد...هم نشینی با پایین تر ها را می خواهد...دور شدن از خاله زنکی های بچگانه می خواهد...

ذره ذره آب شدن می خواهد...

...

....

  • ۹۶/۰۴/۲۲
  • یک دختر شیعه