دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن 

صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ 

فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ 

وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً 

حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا" 

...

می‌گفت:از شب دوم دائم باید این دعا را بخوانی...دعای سلامتی...توی اتوبوسی باید بخوانی،...وسط روضه ای...هر جا هستی، فقط بخوان...حتی شده باید تسبیح دستت بگیری و از ته اعماق‌ت این دعا را بخوانی...توانستی این چند شب هر شب صدقه بگذار کنار به نیت‌شان...

راست می‌گفت...این روزها قلب صاحب عزا چه‌خبر لست...خدا می‌داند...کسی‌ که پرده ها از جلوی چشم های‌ش برداشته می‌شود حال‌ش چگونه است... خدا می‌داند...

کسی‌که خودش در ناحیه مقدسه فرموده..جد غریب‌م صبح و شب برایت گریه می‌کنم و اگر اشک های‌م خشک شود برایت خون گریه می‌کنم...کسی که ناحیه ی مقدسه را طوری نوشته است، که هرکس می‌رود سراغ‌ش تا بخواندش وسط هایش دیگر نفس های‌ش یاری‌ش نمی‌کند باقی‌ش را بخواند...

یاد نفس های‌ حاج محمود افتادم...

یابن الحسن دل همه شده قیامت اقاجون...


برچسب: امیری حسین و نعم الامیر

  • ۹۶/۰۷/۰۱
  • یک دختر شیعه

امیری حسین و نعم الامیر