دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

بعله تا امروز که آقا حسین _گلِ خاله_ مشد بودند نمی‌شد درس خوند، از امروز که دیگه رفتن تهرون هیچ بهونه ای وجود نداره برای درس نخوندن.تفریح و درس نخوندن بسه!

بریم یکم درس بخونیم💪بلکن رستگار شویم.

  • ۹۶/۰۹/۰۳
  • یک دختر شیعه