دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

دفعه ی پیش ... برای دیدن حرم ارباب استرس داشتم...

اما این بار علاوه بر آن....استرس حرم مولا علی(ع) را دارم...

خیلی ... اصلا همین الان دل‌م برای حال و هوای نجف تنگ شد...برای ایوان‌ش...برای شبستان حضرت زهرا...

گفتم شبستان حضرت زهرا...

زهرا...خدا بخیر کند...مظلومیت مولا علی(ع) حتما این شب ها در حرم‌ش اشکار است...

علی(ع) بدون زهرا...

خدایا صبر را از ما بگیر...برای این مادر...برای مظلومیت مولا علی(ع)...

بمیرم...برا نفس نفس زدن تو...

مثلا بروم...مثل علی گندابی...همان پایین پای مولا علی ادم دفن بشوم...دیگر ادم چه می‌خواهد...

  • ۹۶/۱۲/۰۱
  • یک دختر شیعه