دلنوشته های یک دختر شیعه

دلنوشته های یک دختر شیعه

در این کشتی درآ،
پا در رکاب ماست دریاها
...
مترس از موج،
'بسم الله مجراها و مُرساها'
..

هرکسی را که نگاه کنی در این جهان یک نقطه ضعف دارد که رویش حساس است...

که برای نقطه ضعفش میمرد... برای من یکی از آن نقطه ضعف ها...علی اکبر است...

برای من علی اکبر یعنی محرم...یعنی عزاداری. ... یعنی ارباب...برای من علی اکبر یعنی شروع ضجه تا آن روز مهم...

یعنی هر موقع می‌روم حرم ارباب باید پایین پای آقا بشینم برای علی اکبر ضجه بزنم...یعنی عشق...

یعنی قلب گرفته و خسته...یعنی ...یعنی...

یعنی زیارت عاشورا که می خوانم و علی علی ابن الحسین...جانم در برود...و دوباره برگردد...

یعنی ارباب دیگر توان ندارد راه برود...یعنی ارباب هفت مربه فریاد بکشد واه ولدا واه وا علیا....واه ثمرة فوادا ...ولدی قتلوک...

نمی‌دانم چرا اما امسال شب علی اکبر تا همین لحظه تا نمی دانم کِی اصلا نمی‌گذرد...کاش بلد بودم ...

اصلا کاش اگر قرار بود جان می‌دادم پای یکی از روضه ها پای روضه ی همین اقا بود...شب علی اکبر...چون تحمل‌ش سخت است... خیلی... آخ ..

... امان از دل زنیب...امان از دل زنیب...

دریافت

  • ۹۷/۰۶/۲۷
  • یک دختر شیعه